AYP persian - باکتی یوگا
      ayppersian.com      
           
             
             
   

تمرینات پیشرفتۀ یوگا دروس اصلی

 

 

 

 

 

بعدی | قبلی

 

 

درس 67  باکتی – دانش سرسپردگی

 

 

نویسنده : یوگانی

 

تاریخ : یکشنبه 4 ژانویه 2004 ساعت 3:24 بعد از ظهر

 

 

* به خوانندگان جدید توصیه می شود که خواندن مطالب را از ابتدای بایگانی دروس ( درس اول ، " این بحث برای چیست ؟ " ) آغاز نمایند . چرا که دروس قبل، پیشنیازی برای این درس محسوب می شوند.

 

 

سرسپردگی (اخلاص و تسلیم)، اگرچه کمتر نام یوگا به خود گرفته اما رایج ترین تکنیکِ یوگای تمرین شده در اطراف و اکناف جهان است. سرسپردگی، عبارت از تمرکز مدام و پیوستۀ اشتیاق بر روی یک آرمان معنوی است. امری بقدری معمول، که ادیان بزرگ جهان به سیستم های "اعتقادی" یا "ایمانی" معروف گردیده اند. گویی در تمرین معنوی چیزی جز آن وجود ندارد. حال بررسی کنیم مسئله ای که سرسپردگی ( تعهد و پای بندی) نام گرفته چیست و چرا بسیار اهمیت دارد؟ 

 

قبلاً در این دروس اهمیت اشتیاق مورد بحث قرار گرفت و تا به حال نیز اغلب بدان اشاره شده است. در ابتدا صرفا به جنبه های منطقی سرسپردگی نظر انداختیم. اگر ما تصوری دربارۀ چیزی داشته باشیم، یک بینش از آن و یک اشتیاق مداوم برای رسیدن به آن داشته باشیم، در این صورت یک وسیلۀ ذهنی و عاطفی داریم که ما را قادر خواهد ساخت که در جهت رسیدن به آن حرکت کنیم. همانطور که قبلا بعنوان مثال عنوان شد، مسافرت به مکانی زیبا که کالیفرنیا نام داشت را در نظر بگیرید. اگر ما هیچگاه قادر به تجسم این مکان نبودیم و هیچ شناخت و معرفتی نسبت به آن نداشتیم، چطور می توانستیم حتی مصمّم به رفتن سوی آنجا گردیم؟ بنابراین اول، تصویری پدیدار میشود. آنگاه اشتیاق با آن تصویر پیوند خورده و سپس عمل آغاز میگردد. یا شاید نیز از ابتدا جوشش اشتیاق در ما وجود داشته اما هدایت نشده است. ما نمیدانیم که این (بی قراری) برای چیست. فقط میدانیم برای موردی فراتر است. این کیفیت ذهنی، در را بروی فضایی خاص باز میکند، بعد مرحله دیگر و باز مواردی دیگر تا نهایتاً در به روی ارزشی بزرگ که همانا "روشن بینی" است گشوده میشود. آنگاه میفهمیم که آن والاترین مرتبه ای است که می توان بدست آورد و خود را برای نیل بدان تنظیم میکنیم. آرزو و اشتیاق همیشه در جستجوی چیزی فراتر است. اشتیاق، همیشه در جستجوی عالی ترین، بهترین و بیشترین است. همۀ خواسته هایی که در ما پدیدار میشوند در منشأ خود، الهی بوده و در جستجوی بزرگترین دستاورد ممکن در زندگی هستند. اشتیاق، شکلی ابتدایی از استاد معنوی (گورو) است. واضح است که خواسته، به تنهایی برای رساندن ما به اوج کافی نیست و بایستی به روش هایی خاص، هدفمند گردد.

 

سرسپردگی فراتر از مکانیسم روان شناختیِ ساده ای است که در قلب و ذهن، آرمانی قرار میدهد تا آنگاه بتوان برای نیل به آن تلاش نمود. خیلی بیش از اینهاست. امری که در خود، مطلب بسیار بیشتر و فراتری نهفته دارد. اشتیاق یا انرژیِ احساسی هدایت شده، قدرت عظیمی در بر دارد. عملِ با سرسپردگی، عمل از روی اشتیاق به والاترین آرمان و مطلوبی است که می توانیم تصور کنیم. امری که در خود قدرتی استحاله گر (دگرگون کننده) داشته و در سیستم اعصاب ما تغییرات عمیقی خلق میکند. اگر ما سر سپردۀ یک آرمانِ والا باشیم، این خود به تنهایی قبل از آنکه حتی برای انجام هرگونه پرانایاما، مراقبه یا سایر تمارین پیشرفته بنشینیم، ما را از درون دگرگون خواهد ساخت. سرسپردگی اولین تمرین یوگاست، تمرین اصلی در یوگا و آتشی است که هر چیز در مسیر را روشن می سازد. بدون آن هر کار دیگری که ما انجام دهیم صرفا حرکات (ظاهری و بدون روح) خواهند بود. سرسپردگی به والاترین آرمان، عملا همان استاد معنوی (گورو) در درون ما است. 

 

سرسپردگی نیز همچون همۀ قابلیت های دیگری که در مورد آنها و اینجا به بحث پرداختیم، جلوه ای طبیعی در سیستم عصبی ما و یکی از آشکار ترین مواردی است که در هر شخص به طرق مختلفی پدیدار میشود. شیوه های یوگا روی تحریک و گشودنِ عملکرد کامل قابلیت های طبیعی در ما کار میکنند. شاخه ای از یوگا وجود دارد که "باکتی" Bhakti نامیده شده و در ارتباط با تکاملِ اشتیاق و سرسپردگی و رساندن آن به عالیترین سطح کارآیی معنوی است. داشتن دانشی پایه از روشهای باکتی یوگا و بکارگیری آنها می تواند زمینه ساز تأثیری عظیم بر مسیر زندگی معنوی ما گردد. 

 

باکتی یعنی "عشق به خدا". اگر "خدا" کلمۀ مناسبی برای شما نیست، عباراتی چون "عشق به والاترین آرمان" یا "عشق به والاترین حقیقت" را استفاده کنید. هر آنچه که بیانگر بزرگترین دستاوردی است که می توانید تجسم نمائید. هرچه که باشد، عشقِ به آن، شما را تغییر داده و شما را برای انجام هر آنچه که بتوانید در جهت پیوستن به آن انجام دهید الهام بخش خواهد بود. ما همه میدانیم که عشق ما را تغییر میدهد. هنگامیکه ما به مراقبت از چیزی یا کسی فراتر از خویش میپردازیم در واقع در حال تغییر هستیم. همانطور که بیتل ها (Beatles) خوانده اند: "همۀ شما به عشق نیاز دارید". آه، که اگر موضوع فقط به این سادگی بود، زمین باید تا به حال بهشت شده و هر مذهب، میلیونها قدیس بوجود آورده بود. ما هنوز بدین مرحله نرسیده ایم، ولی در راه هستیم. عشق (در ادیان) آغاز صحیحی بود و اینک نیز بهترین شروع است. این عشقِ به هر چیز و همه کس نیست. عشقی که بدون تمرکز خاصی به هر سو در اطراف پراکنده و متفرق میشود. آن نوع عشقِ عالمگیر و جهانی همچنانکه فورانِ (برون ریزیِ) طبیعی سرورِ آگاهی خالص و اکستاسی الهی پدیدار شوند، بعدها از راه میرسد. اما آن عشقی که دگرگونی معنوی انسان را به پیش رانده و همۀ ابعاد یوگا را رشد و پرورش میدهد عشق به والاترین آرمان است.

 

والاترین آرمان چیست؟ چه کسی تصمیم می گیرد که آن مطلوب چیست؟ گوروی شما؟ کشیش شما؟ خاخام شما؟ آخوند شما؟ پیشنهادات فراوانی وجود خواهند داشت. هرکس می خواهد شما مطلوب و ایده آل او را دوست داشته باشید. اشکالی ندارد. این مسابقه ای است که نوع بشر برای هزاران سال در آن بازی کرده است : آرمان و ایده آل مرا دوست داشته باش ! آیا لطفا این کار را خواهی کرد ؟! یا دیگر ... (خود دانی) !!

 

اما تنها شما هستید که می توانید انتخاب کنید. فقط شما هستید که درخشان ترین چیزی که قلب تان را میگدازد میشناسید و آن همان والاترین آرمان شماست. آنچه که مانند فانوسی رهنما در قلب شما سو سو میزند. شاید آن مسیح است. شاید کریشنا (Krishna یکی از جلوه های ویشنو و نمادی از روح در بهاگاوادگیتا است - مترجم). شاید الله. شاید پیر معنوی شما (گورو) و شاید نور درونی شماست. آن میتواند هر چیزی باشد و فقط شما می توانید آن را بشناسید. هر آنکس یا هرآنچه که هست متعلق به شماست. موردی شخصی است و شما هر زمان که آن را ببینید، خواهید شناخت زیرا همچون شعله ای در شما میسوزد. آن، (سمبل) همۀ خوبی ها و همۀ پیشرفت ها خواهد بود و طرحی است که هیچ آسیبی به سوی کسی روا نخواهد داشت. آنچه که شما را به خانه و  بسوی سُرورِ آگاهی خالص و جذبه الهی هدایت میکند. 

 

این آرمان والا را در زبانِ باکتی "ایشتا" Ishta می گویند، که به معنی "آرمانِ برگزیده" است. شما آن را انتخاب می کنید. اگر هیچ گدازۀ درخشانی اینچنین در شما پدیدار نشده است اشکالی ندارد. حدس بزنید چرا؟ شما در حال خواندن این کلمات هستید و بنابر این شما در حال حرکت بسمت عالی ترین آرمان و ایشتای خود هستید. والاترین آرمان، شما را بسمت مطالعه حرکت داده و ممکن است کششی برای تمرین روش های یوگا نیز ایجاد کند. ایشتای شما جایی در درون شماست. اشتیاق و آرزوی شما، در حال هدایت شما بسوی مواردی است. قدرت ایشتا به اندازۀ بینش واضحی است که در قلب شما ایجاد نموده است. سفر شما ایشتای شماست. 

 

باکتی با این سؤالِ نخستین و مکرر شروع می شود: " آیا چیز فراتری وجود دارد؟" 

 

مورد حیرت انگیز در ارتباط با فرآیند باکتی این است که چطور به مرور زمان وضوح می یابد. در ابتدا یک تصور مبهم است. برخی خواسته ها پدیدار میشوند. یک حس رازآلود. این خود نوعی گشایش است و به تنهایی معرفت را به درون ما می کشاند. چه کسی می داند که این حس کی و از کجا خواهد آمد؟ آنگاه ما به آن می آویزیم و شروع به انجام کاری می کنیم. برخی تمارین. سپس برخی تجارب درونی آغاز میشوند، کمی سکوتِ سرور آمیز و آنگاه است که میزانی از وضوح بوجود می آید. بعد متون معنوی و کلماتی را میخوانیم که قبل از آنکه به صورت زنده درآمده و معنی روشنی پیدا کنند فقط کلمات بودند. پس از چندی ایشتای ما واضح تر می شود. ما خویش را با آنچه که در درون در حال رخ نمودن است مرتبط می یابیم. با توجه به همۀ این موارد باکتی در حال قدرتمند شدن است و ما در حال شیرجۀ عمیق تری به درون بازی الهی هستیم. 

 

جایی در امتداد مسیر، تکنیک های باکتی را خواهیم یافت و اینگونه بسوی شتاب های سفر الهی در خواهیم غلتید. ممکن است که ما دربارۀ این قنون، مطالعه کرده یا شاید نیز بشکلی طبیعی آنها را کشف نماییم. 

 

بنابر این تکنیک های باکتی چه هستند؟ خوب، واقعیت این است که فقط یک تکنیک وجود دارد که آن نیز در یک هزار طریق تجلی می یابد. آن تمرینی نیست که ما در هنگام جلسات پرانایاما و مراقبۀ روزانۀ خود انجام دهیم. بلکه موردی است که بتدریج در فعالیت روزانۀ ما ظهور می یابد.

 

همیشه در ما خواسته هایی هستند که پدیدار می شوند. ما این را میخواهیم. آن را میخواهیم. ما پول میخواهیم. غذا میخواهیم. ما یک معشوقه میخواهیم. ماشین جدید میخواهیم. حتی خشم و ناکامی نیز خواسته بشمار میروند. خواسته هایی که به دیواری سنگین اصابت کرده اند. بنابراین انرژی در سیستم اعصاب ما آشفته میشود. باید گفت که خواسته های بسیاری در هر کجا، ما را احاطه کرده اند و ما را به این سو و آن سو کشانده و با یکدیگر برخورد می کنند. شما آنها را میشناسید. تکنیک باکتی خواسته های ما را تغییر جهت داده و آنها را مهار می کند. بعضی از افراد بطور طبیعی این قابلیت و توانایی را پیدا میکنند. برای دیگران این مهارت در طول زمان و هر چقدر که سکوت قلب و ذهن بیشتری در اثر مراقبه بوجود می آید، طلوع میکند. سکوت درونیِ پرورش یافته در مراقبه در زیر این خواسته هایی است که همچون حبابی به بالا می جوشند. بنابر این ما می توانیم آنها را مانند موضوعات در حال حرکت ببینیم و تا حدی از انرژی احساسی که در درون خود داریم جدا شویم. آنگاه است که می توانیم این انرژی ها را برای حرکت بسمت آرمان والای خویش ترغیب کنیم. فقط یک ترغیب بسیار آسان. نه یک رزمایش و لشکرکشیِ بزرگ. موضوع فقط در نوعی توجه و پیگیریِ آسانِ آرمانِ ماست وقتی متوجه شدیم که نوعی انرژی احساسی در حال موج زدن است. بدون اهمیت به اینکه این انرژی مثبت یا منفی است.

  

برای مثال فرض کنید پشت چراغ راهنمایی و رانندگی گیر افتاده ایم و از اینکه برای وعدۀ ملاقاتی که دیر شده، به کندی پیش میرویم درمانده و مستاصل هستیم. انرژی احساسی بسیاری آنجا در حال تلف شدن است. ما سر خورده شده ایم. انرژیِ این ناکامی را بدست گرفته و تغییر جهت دهید. شما با توجهِ خود به آسانی می توانید چراغ قرمز را بعنوان موضوعی از کلافگی که آنجا به جوش و خروش درآمده رها نمائید. به آسانی موضوع توجه خود را بسمت عالیترین آرمان خود بکشانید. این کار بسیار شبیه مراقبه است. شما به آسانی موضوع یک فکر (مانترا) را به افکار دیگر ترجیح می دهید. حال بدین ترتیب شما در تقابل با والاترین آرمان خود کلافه شده اید. (انرژی آشفته و منفی بسمت اندیشه به آرمان والا انتقال می یابد - مترجم) "ایشتای لعنتی! چرا من هنوز نمی توانم با تو یکی شوم؟ من خیلی سردرگم هستم!". اینک شما یک انگیزۀ واقعی دارید تا مراقبۀ روزانۀ خود را از دست ندهید. ضمن اینکه انرژی احساسی شما در مسیری جهت داده شده که درون سیستم اعصاب تغییرات معنوی ایجاد نماید و زمینه ساز گشودنِ آن در جهت آرمان شما گردد. این کنایه آمیز است که ما نمی توانیم با عواطف خود یک چراغ قرمز را عوض کنیم، اما می توانیم از طریق آن سیستم عصبی خود را به روی حوزۀ الهی بگشاییم. بنظر میرسد که چنین کاری، ارزشمند و قابل صرف وقت است. این طور نیست؟ 

 

چنین روندی میتواند در ارتباط با هر گونه احساسِ مثبت یا منفی و در همراهی با احساسات ما نسبت به انجام هر کاری انجام گیرد. آیا این بدین معنی است که هر کاری را که در حال انجام هستیم متوقف و در عوض به اجری مراقبه بپردازیم؟ خیر. ما وقتی زمان مراقبه فرا برسد مراقبه میکنیم و در حین فعالیت ها نیز به انجام کارهایی می پردازیم که در زندگی خویش انتخاب کرده ایم. تغییر مسیر انرژی احساسی به سمت والاترین آرمان، به اعمال ما، هرچه که باشند روح و زندگی بخشیده و هر زمان که برای انجام تمرینات خویش بنشینیم نقشی همچون توربو شارژ ایفا خواهد نمود.( شتاب جادویی در پیشرفتِ تمارین و تجارب - مترجم). در نشست تمارین و حین انجام روندهای تمرینی از روند باکتی خبری نیست. به همان اندازه که باکتی در طول روز بواسطۀ جهت دهی اشتیاقات، در حال جوش و خروش است تمرینات ما نیز ارتقاء خواهند یافت. آنچه که ما می خواهیم، پرورش بی سر و صدای یک عادت باکتی در زندگی است. ما همچون قبل، بیرون از خویش را خواهیم نگریست اما چرخ های باکتی همیشه از درون به چرخش مشغول خواهند بود. ما خیزشی را در شور معنوی خویش تجربه خواهیم نمود. امری که "تاپاس" Tapas نامیده میشود. تاپاس، باکتی ای است که به صورت یک عادت درآمده و هرگز متوقف نمیشود. همچون  شعله ای بی پایان که در درون ما می سوزد. با این نوع از باکتی، همۀ زندگی مبدل به تمرین معنوی می شود. 

 

مادر ترزا (Mother Theresa) می گفت که او عیسی مسیح را در چشمان هر کودک محرومی که یاری میدهد، می بیند. این باکتی است. 

 

البته باکتی همیشه برای ما اینگونه کار نخواهد کرد. قرار هم نیست بدین شکل عمل کند. شما نباید بر این اساس که آیا توانستید یا نتوانستید ناراحتیِ ناشی از گیر کردن پشت چراغ قرمز را به یک ناراحتی برای رسیدن به روشن بینی انتقال دهید، دربارۀ خویش قضاوت نمایید. فقط همچنانکه از طریق زندگی روزمره به پیش میروید گاه گاهی این روند را بخاطر بیاورید، بخصوص اگر خود را در دام گردابی از انرژی احساسی گرفتار یافتید. این زمانِ اصلی برای باکتی است. فقط یک آگاهی از این اصل (باکتی)، حرکت درونیِ احساسات شعله ور و طغیان زدۀ شما را میزان خواهد نمود.

  

راما کریشنا (Rama Krishna) قدیس بزرگ هندو (قرن نوزدهم)، در خلق فوران عظیم باکتی استاد بود. او روی زمین و در اطراف پایۀ مجسمۀ مادرِ آسمانی (Mother Divine) که پرستش می کرد، بیقرار به خود میپیچید و برای مختصرترین لمس درونی او، هق هقِ گریه سر میداد. هر چه که بیشتر غمگین و رنج آلود می شد، بیشتر باید آن را به سوی ایشتای خود (که آن تندیس بود) هدایت می کرد. او شبیه مردی مجنون و شوریده بنظر می رسید. در تمام این مدت باکتی او مثل یک پرتو لیزر عمل نموده و هر انسدادِ در سیستم اعصاب او را بُرش میزد. او تنها به کمک باکتی به الوهیت رسید.

 

هدف ما در این دروس الزاماً افراط کاری های باکتی نیست اگر چه که این بستگی به خود شما دارد. حتی اندکی باکتی نیز راه بسیار درازی پیش گرفته و قدرت عظیمی در بر دارد. باید به یاد داشته باشیم که باکتی شدید می تواند اثری بزرگ بر خیزشِ کوندالینی داشته باشد. هم مستقیماً از طریق (مهار) انرژی احساسی و هم از طریق اثر توربو شارژی که باکتی بسمت همۀ تمارین ما میکشاند. (اثر گذاری شدید و تشدید شتاب - مترجم). مانند همۀ تمرینات یوگا، میتوانیم در باکتی نیز زیاده روی کنیم. بنابر این ما باید در این مورد محتاط باشیم. تجربۀ ما بهترین معیار است که آیا ما در آن زیاده روی میکنیم یا خیر. هرکس خط سیر زمانی مشخص و گامِ (خاص) خویش را برای فرآیند پالایش معنوی دارد. اجازه دهید تجربۀ شما راهنمای شما باشد.

 

از آنجاییکه روش باکتی بارها نتایج قابل پیش بینی بدنبال داشته است، میتوان گفت که آن نوعی کاربرد اصولی و روشمند از معرفت است. باکتی، علم سرسپردگی و براستی دانشی قدرتمند است.

 

حال بیایید به کوندالینی بازگشته و بیشتر دربارۀ برخی نشانه هایی که از آن بروز می کنند صحبت کنیم و اینکه اگر اینگونه نشانه ها بنظر اندکی از تعادل خارج شوند، چه کاری انجام دهیم. 

 

 

استاد در درون شماست.
 

توجه: گزیدۀ این درس تحت نام "باکتی - دانش سرسپردگی" (Bhakti - The Sciense of Devotion) به زبان انگلیسی در نشریۀ هندوستان تایمز انتشار یافته است. (Hindustan Times, Sacred Corner - February 19,2004). این مقاله یادآور خوبی برای همۀ ما محسوب میشود. یادآور اینکه تمارین معنوی بواسطۀ اشتیاق آغاز شده، با اشتیاق تداوم یافته و در نهایت به دلیل همین اشتیاق، سیستم عصبی ما به روی روشن بینی گشوده میشود. هندوستان تایمز از روزنامه های پر تیراژِ هند است که بصورت اینترنتی و چاپی انتشار می یابد. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  ayp


ayp ayp ayp
ayp ayp ayp

دروس کلیدی
 
             
             
             
   


ayp ayp ayp ayp ayp ayp ayp